loading...
حرف دلنشین..و... پزشکی
rahim بازدید : 441 چهارشنبه 02 فروردین 1391 نظرات (10)

پسر کوچک لباس هایش را با عجله دراورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت میبرد ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش پیش میرفت مادر وحشت زده به طرف دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسر را گرفت تمساح پسر را با قدرت میکشید اما عشق مادر به او انقدر زیاد بود که نمیگذاشت پسر در کام تمساح رها شود کشاورزی در حال عبور از ان حوالی بود صدای فریاد مادر را شنید به طرف انها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد پسر را سریع به بیمارستان رساندند دو ماه گذشت تا بهبود یابد پاهایش با ارواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازویش جای زخم ناخن های مادر مانده بود خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از او خواست تا جای زخم هایش را به او نشان بدهد پسر لباسش را کنار زد و با ناراحتی زخم هارا نشان داد سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت این زخم هارا دوست دارم این ها خراش های عشق مادرم هستند
گاهی مانند یک کودک قدر شناس
خراش های عشق خداوند را به خودت نشان بده 
خواهی دید چقدر دوست داشتنی هستند 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط eti 67 در تاریخ 1348/10/11 و 20:40 دقیقه ارسال شده است

عالـــــــــــــــــــــــی بودشکلک

این نظر توسط نیلوفر در تاریخ 1348/10/11 و 0:41 دقیقه ارسال شده است

الهی عزیزم خیلی خیلی قشنگ بودشکلک

این نظر توسط زبيده در تاریخ 1348/10/11 و 19:24 دقیقه ارسال شده است

سلام نسیم جوون

اون رووز من آپمه مجبوور شدم عوض کنم برا همین وقتی اومدی اصلن چیز دیگه دیدی.

چه میکنی با عید عزیز؟

این آپت خیلی قشنگ بوود خداوکیلی تعارف نمیکنم نسیم خیلی معنی میداد این آپت.

دسته گلت درد نکنه.

انشالا خدا یه عمری به تو بده و یه شوهری به ما
شکلک

این نظر توسط مهتاب در تاریخ 1348/10/11 و 19:02 دقیقه ارسال شده است

شکلکشکلک

این نظر توسط admin در تاریخ 1348/10/11 و 18:49 دقیقه ارسال شده است

خیلی زیبا بود
عید بر شما و خانواده ی عزیزتان مبارک بادشکلک

این نظر توسط چت روم + بزرگترین مرجع دانلود نرم افزار در تاریخ 1348/10/11 و 18:40 دقیقه ارسال شده است

سلام عزیزم

اول از همه عیدت مبارک و امیدوارم در زیر سایه حق ساله خوبی رو داشته باشی.

خیلی آپ قشنگی بود

تحت تاثیر قرار گرفتمشکلک

ممنون که خبر کردیشکلک

این نظر توسط منصور در تاریخ 1348/10/11 و 16:20 دقیقه ارسال شده است

سلام
داستان خیلی قشنگی بود جدال برای بودن راز بقای تمساح برای زنده ماندن یا حضور فرزند برای مادر و در نهایت دو خراش سنگین دست وپا ... عشق مادر برای بودن فرزند عشق تمساح برای خوردن برای ماندن زاویه دید فرق می کند از چه زاویه ای داریم به صحنه نگاه می کنیم دوست ندارم زیاد پیچیده فکر کنم چون ممکن است برای تمساح طعمه ای باشد برای بچه تمساحی که منتظر غذایی باشد برای بودن ...جنگ راز بقاست گفتم که باید دید از چه زاویه ای به صحنه نگاه می کنیم ولی کوتاه کلام بیائیم خود را جای یکی قرار دهیم مادر ...فرزند ... تمساح اما مسئله مشکل شد عشق قضیه رو پیچیده کرد عشق مادر به فرزند خب عشق تمساح هم می تواند برای فرزندش باشد یا نه عشق به فرزند بچه تمساحی در کار نیست قضیه عشق به بقای زندگیست که تمساح را به جدال فرا می خواند اری درست حدس زدیم مشکل عشق شد چه فرقی می کند از چه زاویه ای به صحنه نگاه می کنیم عشق بدون زاویه است باید عشق را معنا کنیم شکلک

این نظر توسط بهنام در تاریخ 1348/10/11 و 16:15 دقیقه ارسال شده است

سلام.عشق مادر به فرزند هیچ وقت قابل مقیاس نیست.باید همیشه مورد احترام باشن.
بدون هر كي بلايي سر مادرش بياره / همون بلا رو بچه ي خودش سرش مياره
پس يه روزي همين وقت ميشينه دورت و / تخت مادرت ميشه تخت پيري خودت

این نظر توسط صبا در تاریخ 1348/10/11 و 14:18 دقیقه ارسال شده است

خیلی جالب بود.گاهی لازمه یکی مارو به خودمون بیاره!ممنونشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 118
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 286
  • بازدید ماه : 286
  • بازدید سال : 1,052
  • بازدید کلی : 27,618
  • کدهای اختصاصی
    Online User